هیچ وقت فکر می کردم از شدت سر شلوغی نرسم کتاب معرکه ی مِ ارزشمندِ بی نظیرِ "نیمه ی تاریک وجود" رو تموم کنم؟ هیچ وقت فکر می کردم دلم اینقدر تاپ تاپ کنه برای نشستن روی مبل راحتی و گرفتن یه لیوان چای گیلان اصل تو دستم و خوندن کتاب نیمه ی تاریک وجود بدون دغدغه ؟ ثانیه ها: ازتون می خوام آروم تر جاتون رو بدین به همدیگه! این همه عجله برای چیه؟ زمان ِ عزیز: ازت می خوام دقیقه های بی دغدغه بهم هدیه بدی تا با آرامش و فکر صاف و صوف کتاب بخونم و لذت ببرم. هرچند همین صد و خورده ای صفحه ای که از نیمه ی تاریک وجود توی این چند روز خوندم و بی اندازه لذت بردم و یاد گرفتم، خودش غنیمته و به خودم میگم صد آفرین. با صدای بلند!
درباره این سایت